طبق قانون كار سن بازنشستگي و مزاياي سختي كار به افرادي كه 20 متر زير زمين، داخل تونل، جاي تاريك و آلوده كار ميكنند تعلق ميگيرد. اما سختي كار راهبران مترو مورد توجه مديران مترو نيست. هيچ قانون خاصي براي سختي كار راهبران مترو وجود ندارد اما اين كار از كارهاي سخت در دنيا محسوب ميشود. يكي از راهبران ميگويد: جالب است كه حتي بازيگران و هنرمندان هم سختي كار ميگيرند، اما ما همان سيسال را بايد كار كنيم آنهم بدون دريافت مزاياي آن. در زمان اوج کار در مترو بيشتر از 2500 مسافر را جابهجا ميكنيم، كوچكترين اشتباه از طرف ما جان تك تك مسافران را به خطر مياندازد كه نشان دهند حساسيت بالاي كار ما است. اگر اتفاقي هم بيفتد بايد پاسخگوي تمام مسئولان و مقامات بالا دست خود و وجدان خود باشيم. اما با كمترين ميزان استراحت و بيشترين اضافه كار مشغول به كار هستيم تا بتوانيم هزينه زندگيمان را تامين كنيم.
هر اتفاقي كه در مسير بيفتد، مسافران راهبر را مسئول ميدانند. به عنوان مثال اگر دستگاه تهويه داخل واگن خوب كار نكند. حتي شده كه مسافري آمده و پشت در به ما ناسزا گفته است. اين در حالي است كه بايد تهويه واگنها سرويس دورهاي بشود تا مسافران به مشكل بر نخورند.
تعميرات دورهاي به موقع انجام نميگيرد
راهبر ديگر ميگويد: دو سال پيش يكي از باكسهاي قطار در ورودي ميدان آزادي آتش گرفت. علتش آن بود كه تعميرات دورهاي روي واگنهاي خط چهار به موقع صورت نميگيرد و چون در اين خط پايانه نداريم، تعميرگاه هم نداريم و قطارها صبح تا شب مدام كار ميكنند- خط يك و دو پايانه دارند- اگر مشكل حاد باشد قطار را براي تعميرات به خطهاي ديگر منتقل ميكنند.
قطارها بايد به صورت دورهاي تعمير شوند، دوستان تعميركار هم كارشان را به خوبي انجام ميدهند اما علاوه بر نبود پايانه مشكل كمبود قطعات هم داريم.
مسئولان مترو فقط ميخواهند قطارها در سير باشند و 28 در ورودي آن داخل هر ايستگاه باز و بسته شود؛ حالا به هر نحوي كه شده. اگر قطار به مشكل بر بخورد ميگويند راهبر نتوانسته است قطار را راه ببرد و نميگويند كه ما پايانه نداريم كه قطار در آن تعمير شود.
آلودگي و استرس محيط كار
يكي ديگر از راهبران در خط چهار از آلودگي و استرس كار ميگويد: به علت آلودگي محيطي در تونل مترو كه پر از آزبست كه مادهاي بسيار سرطانزا است و نيز محيط تونل كه پر از برادههاي ريل است بايد روزانه به ما شير بدهند. آزبست علاوه بر سرطانزا بودن باعث بزرگ شدن روده و معده ميشود.
مسئولان مترو بايد به ما روزانه شير بدهند؛ در گذشته به راهبرها صبحانه ميدادند كه همراه با آن شير هم بود كه صبحانه را قطع كردهاند. بسته صبحانه قطع شد اما به تازگي فقط به افرادي كه شيفت صبح هستند يك نان لواش و مقداري پنير ميدهند و بسته شير هم به كل قطع شده است. صبحانه را فقط افرادي كه شش تا هفت صبح وارد قطار ميشوند ميتوانند دريافت كنند. اگر حتي يك ربع قبل از ساعت شش يا بعد از ساعت هفت هم باشند حق ندارند همين صبحانه ناچيز را دريافت كنند.
يكي ديگر از مشكلات ما بيمه تكميلي است كه يك ماه بيمه هستيم و يك ماه نيستيم و مدام شركتهاي بيمه كننده عوض ميشوند. يكي از همكاران، همسرش باردار بود، اما موقعي كه به بيمارستان مراجعه كرد گفتند بيمه تكميلي هزينه را نميدهد و پنج تا شش ميليون تومان هزينه را خودش پرداخت كرد.
از مهمترين مشكلات ما استرس كاري است. استرس به تنهايي آدم را نابود ميكند. حال فكر كنيد زير زمين در تاريكي و با مشكلات نفس گير، كار كنيم ولي هيچگونه سختي كار به ما تعلق نميگيرد.
اين راهبر اضافه ميكند كه: موضوع سختي كار به مجلس رفته و تصويب شده است. اما شركت مترو ميگويد چون بار مالي زيادي دارد، بيمه تامين اجتماعي هزينه آن را قبول نميكند!
تمامي ارگانها و سازمانها داراي واحد امور رفاهي كاركنان خود هستند. ولي واحد رفاهي مترو امكانات رفاهي لازم در اختيار كاركنان خود نميگذارد، بعضي همكاران ما چند سال پيش به مشهد رفتند ولي تا پنج يا شش سال ديگر نميتوانند به مشهد بروند چرا؟ چون پرسنل زياد است. نزديك 1300 راهبر در تهران مشغول به كار هستند.
چند وقت پيش 15 روز "كارانه" به صورت تشويقي دادند، اما از آن 60 تا 70 هزار تومان ماليات كم كردند. از مبلغ حدود 500 تا 600 هزار تومان آيا بايد 60 تا 70 هزار تومان ماليات كم شود!
آسيبهاي داخل تونل بسيار زياد است. ريل زرد رنگ وسط، كه به ريل سوم معروف است750 ولت دي.سي برق دارد، پس به صورت دائم راهبرها داخل ميدان مغناطيسي هستند. آلودگي هوا بسيار زياد است، وقتي كه ترمز ميگيريم حدود 56 عدد لنت همزمان درگير ميشوند و حجم بسيار بالايي آزبست در هوا متصاعد ميشود. فقط زماني كه مديران براي بازديد از خط ميآيند تونل را ميشورند كه نشان بدهند تونل تميز است. هر مسير فقط هفت يا هشت تهويه دارد كه بعضي از آنها كار نميكنند. طبق قانون همه ايستگاهها بايد هواساز داشته باشد ولي در اين خط بعضي از ايستگاههايش هواساز ندارد.
براي آزمايش يك قطعه آهن ربا به نوك قطار بچسبان با يك بار رفت و برگشت متوجه ميشويد كه چقدر براده آهن به آن چسبيده است؛ و ما تمامي اين برادههاي آهن را تنفس ميكنيم. همكاران ما به خاطر اين آلودگيها دچار ريزش شديد موي سر، ريش و سبيل شدهاند.
اتاق راهبران ايزوله نيست
حرفهاي يكي ديگر از راهبران شنيدني است: اتاق راهبر بايد كاملا ايزوله باشد اما شما ميبينيد كه درز در باز است و چقدر صداي بيرون و آلودگي وارد اتاق ميشود. گاهي اوقات حتي شيشه در اتاق راهبر را با چسب چسباندهاند! كابين بايد كاملا ايزوله باشد اما آنقدر كار كرده است كه از حالت ايزوله خارج شده است. صندلي كه راننده روي آن نشسته است، اصلش ساخت "شركت گرامر" آلمان بوده است اما اينجا مدل ايراني آن را ساختهاند كه ده درصد آن صندلي خارجي هم كيفيت ندارد. همكاران ما گردن درد دارند، ستون فقراتشان مشكل دارد، زانوهايشان مشكل دارد. متاسفانه هواكش اكثر كابينها يك فن است كه فقط صدا دارد و بادي كه توليد ميكند هواي تازه نيست.
اين راهبر اضافه ميكند: محل استراحت راهبرها به هيچ وجه مناسب نيست و بسيار كوچك است. به علت اين كه محل كار ما تمام مدت زير زمين است، طبق قانون، فضاي استراحت راهبرها بايد روي زمين و فضاي باز باشد تا در زمان استراحت در هواي آزاد و نور آفتاب باشيم. دائم يا داخل تونل هستيم يا جاي نامناسب كه با چشم خودتان ديديد. محل استراحت راهبرها مانند پادگان است كه تختهاي دو طبقه را در آن قرار دادهاند. تصور كنيد 50 تخت دو طبقه در فضايي در حدود 40 متر قرار داشته باشد. يك اتاق ال.سي.دي هم داريم كه ده نفر گنجايش دارد و اگر افراد بيش از آن وارد شود در فضاي بسيار تنگ بايد بنشينيم.
راهبران داراي گروه شغلي هستند. ابتدا دوسالي آموزش ميبينند، پس از دريافت گواهينامه پايه يك طي مراحلي در نهايت راهبر ارشد ميشوند. راهبران بيشتر مدرك ليسانس، فوق ديپلم برق، مكانيك و كامپيوتر دارند. در هر صورت ما اين كار را قبول كردهايم و با علم به اين كه اين مشكلات وجود دارد اين جا مشغول به كار هستيم. اين كار بينالمللي است اما ما ايرانيوار جلو ميبريمش. همكاران ما در استراليا به پول ما حدود 20 ميليون تومان درآمد دارند يا در كشور امارات هم وضعيت شغلي مناسبي دارند. در حالي كه در اينجا علاوه بر حقوق پايين حتي گواهي نامههاي خيلي از راهبرها را هم تحويلشان نميدهند كه مبادا در كشور ديگري مشغول به كار بشوند!
استراحت نميكنيم تا خرج زندگي را تامين كنيم
او ميگويد: به صورت شيفتي كار ميكنيم؛ دو روز، روز كار هستيم و دو روز بعد از ظهر كار و دو روز هم آزاد هستيم. اما دو روز مرخصي را هم مجبوريم بياييم، چون حقوق دريافتي راهبرها پايين است. با اضافه كار 120 ساعت بدون حتي يك ساعت مرخصي در ماه بين دو ميليون و 500 هزار تومان تا سه ميليون تومان در يافت ماهانه داريم. اگر آن دو روز آزاد را سر كار نياييم و اضافه كاري پر نشود حقوق دريافتي راهبرها ميشود حدود يك ميليون 500 هزار تومان. اگر بخواهيم مرخصي بگيريم حتما بايد كسي را جاي خود بگذاريم.
تقريبا ميتوان گفت حقوق دريافتي ما با رانندگان اتوبوس برابر است. شايد رانندگان اتوبوس بيشتر هم دريافتي داشته باشند.
اين راهبر در پايان اضافه ميكند كه در قانون آمده كه راهبران مترو بايد حق جذب هم داشته باشند. براي شغل راهبري، نزديك به دو سال دورههاي آموزشي برگزار ميشود. از بدن ما نزديك سي آزمايش گرفتهاند – همانند خلبان بايد در سلامت كامل باشيم- و حق جذب براي كارهايي است كه اگر از آن اخراج شوي جاي ديگري نميتواني مشغول به كار شوي و اين حق جذب رقمي حدود ده تا 15 درصد پايه حقوق است و مدتها است كه ديگر آنرا به راهبران پرداخت نميكنند.
سانحه خودكشي خاطرهاي تا پايان عمر
خودكشي موضوع صحبت با يكي ديگر از راهبران بود: يكي از مشكلات اساسي همين موضوع است. در اين جمع كه اينجا هستيم دو نفر سانحه خودكشي داشتهايم. يك مدت اين موضوع خيلي زياد بود. در هيچ كجاي دنيا چنين مشكلي وجود ندارد.
سال 1389 ايزو بازديدي از ايستگاه امام خميني (ره) داشت و محاسباتي براي كشيدن ديوار حايل انجام داد. اما سرانجام مسئولان گفتند هزينه كشيدن ديوار حايل بالا است و ما نميتوانيم اين ديوار را بكشيم. اما در اكثر كشورها اين ديوار حايل وجود دارد.
وقتي سانحه خودكشي يكي از مسافران براي راهبر پيش ميآيد، از نظر روحي در شرايط خيلي بدي قرار ميگيرد و اين اتفاق ناگوار تا آخر عمر در خاطره او ميماند. هر بار كه وارد ايستگاه ميشويم آن لحظه تصادف جلو چشممان ميآيد و تا چند ماه زندگيمان مختل است. به عنوان مثال وقتي قطار وارد سكو ميشود و برخي از مسافران به شوخي نشان ميدهند كه ميخواهند روي ريل بپرند، استرس بسيار شديد و عجيبي به راهبر وارد ميشود. اين "استرسهاي لحظهاي" فشار عجيبي وارد ميكند. در اين جمعي كه هستيم همگي موهايمان ناشي از اين استرس ريخته است.
تازه بعد از اين كه شخصي خودكشي ميكند راهبر را بازخواست ميكنند كه چرا به موقع ترمز نگرفتي! وقتي قطار مترو كه وزن هر واگن آن با مسافر 280 تن است، بعد از ترمز حدود 70 متر خط ترمز به جا ميگذارد. بعد از اين اتفاق راهبر را پيش روانشناس ميفرستند و روانشناس ميگويد تا يك ماه مرخصي بگير، در حاليكه با كلي پيگيري شايد بتوان سه روز به سفر زیارتی مشهد رفت.
اين خاطره كه تعريف ميكنم فيلمش در شبكههاي اجتماعي پخش شد. پارسال يكي از همكاران وقتي وارد ايستگاه ميشود دختري خود را زير قطار مياندازد اما كشته نميشود و همان موقع سينه خيز از زير ريل ميآيد بالا و به راننده ميگويد نگران نباش من زندهام! راهبر بنده خدا فكر ميكند روح دختره است! ببينيد چه فشاري به اين راهبر وارد ميشود. وقتي آن راهبر در دفتر مركزي مترو در كالج در خواست مرخصي و سفر به مشهد ميدهد، ميگويند چون آن دختر كشته نشده به تو سفر تعلق نميگيرد! راهبر ميگويد استرس اين حادثه كه به من وارد شده است. سرانجام با پيگيريهاي زياد توانست سه روز به مشهد برود.
فشار كار بسيار بالا است و مسئولان هم توجه لازم و قانونی به ما ندارند. نميدانيم استرس كار يا استرس بيتوجهي مسئولانمان را داشته باشيم. اميدواريم اين صحبتها و در دلها به گوش مسئولان برسد و به وضعيت ما رسيدگي كنند.
گزارشگر: پویا مهرابی