سارا مهرابی
به گزارش صنعت نما، دکتر رندال میندی، پژوهشگر و استاد نجوم در آمریکا، به همراه گروه پژوهشی خود در حال پژوهش روی ستارگان هستند. کیت دیبیاسکی، یکی از اعضای تیم او که دانشجوی دکترای نجوم است، در هنگام پژوهش خود، شهابسنگی را کشف میکند که در محاسبات بعدی دکتر میندی، مشخص میشود که این شهابسنگ به سرعت در حال نزدیک شدن به زمین است و تا شش ماه و چهارده روز دیگر با رسیدن به زمین و برخوردش با سیاره زمین، این سیاره را نابود میکند و همه ساکنان آن نیز نابود خواهند شد. با افشای این موضوع نزد پرزیدنت اورلئان، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا، این موضوع علمی به تمسخر گرفته میشود. در ابتدا، پرزیدنت، آن را چندان مهم نمیشمارد و هیچ اقدامی برای مقابله با آن پیشنهاد نمیکند. ولی با افشای این موضوع توسط دکتر میندی و کیت در رسانهها و در بین مردم، این موضوع حالتی امنیتی پیدا میکند و دکتر میندی و کیت، دستگیر و بازداشت میشوند. با این رویداد، همه رسانهها، در حالتی بینابینی بین مردم و دولت، تلاش میکنند تا از این موضوع، نردبانی برای پیشرفت بیشتر خود در جامعه بسازند. دولت نیز به موازات، در حال انجام چنین اقدامی است، تا جایی که پرزیدنت اورلئان تلاش دارد تا در سخنرانیهای تبلیغاتی خود با استناد به توجه و اقدامات خود درباره این شهابسنگ، از آن به عنوان یکی از بندهای مهم کارنامه کاریاش بهرهبرداری کند. هیچ اقدامی به سرانجام نمیرسد و سرانجام شهابسنگ به زمین برخورد میکند و آن را نابود میکند.
در این میان، مدیران تولید تکنولوژی نیز دست به کار میشوند تا آنها نیز در این بازار داغ روانی جامعه، با مطرح کردن دستاوردهای تکنولوژیک خود، دستی در کیسه دولت برند و سودی را برای آزمایش دستگاهها و ماشینآلات خود بیرون بیاورند. تلاش پیتر ایشرول برای ارسال دستگاههای مبارز با شهابسنگ، و شکست پروژه او، نشان از پروژههایی دارد که در کشورهای بزرگ صنعتی به ویژه آمریکا، با هزینه مردم و دولت و با تبلیغات فراوان، انجام میشوند ولی در واقع این پروژهها تنها آزمایشی برای رسیدن به درستی یا نادرستی محاسبات آنهاست.
دوستی بری اوانتی، مجری مشهور تلویزیونی با دکتر میندی، نگاه تمسخرآمیز دیگری به جامعه رسانهای آمریکاست که اصحاب این جامعه نیز در هر شرایطی، بیشترین تلاش خود را برای رسیدن به اطلاعات ارزشمند افراد جامعه میکنند تا بتوانند از این اطلاعات، تنها برای سودهای تبلیغاتی برای خود و بنگاه رسانهایشان بهرهبرداری کنند.
انحراف دکتر میندی از مسیر درست کاری خود در اثر وسوسههای بری اوانتی، مجری تلویزیونی، و ورود او به رابطه عاشقانه با این مجری، و همچنین بهرهبرداری تبلیغاتی از او برای بالابردن تیراژ بینندگان کانالهای تلویزیونی، بخشی دیگر از قصد نویسنده برای ایجاد کمدی موقعیت در این فیلم است.
به بالا نگاه نکن، با بنمایهای سیاسی ولی قالبی کمدی، تلاشی است برای به تمسخر گرفتن ساختار غیرمتعهد دولت آمریکا. فیلم تلاش میکند تا با رودررو قراردادن موضوعی علمی و بسیار جدی برای امنیت همه ساکنان کره زمین، در برابر هذیانگوییها و فریبکاریهای دولت آمریکا، کمدی موقعیت ایجاد کند که البته تا حد اندکی در این کار موفق میشود.
به بالا نگاه نکن، داستانی با عنوانی بسیار پرمعناست. نویسنده قصد دارد تا از کلمه بالا، با کاربرد محاورهایش در بین مردم با معنای دولت بهره برد. آن چه که نویسنده در پی آن است، تلاش خشن دولتهای دیکتاتوری برای پایین نگه داشتن سر مردم به روی سطح زندگی خود، و دیدن تنها مشکلات روزمره خود است. بالا رفتن سر مردم و دیدن سیاستها و اقدامات هولناک دولت، گویی مانند شهابسنگ بزرگ و هولناکی است که ممکن است مردم با دیدن آن، عقل و هوش خود را از دست دهند و دچار یأس و ناامیدی از زندگی شوند. در فیلم، همه تلاش دولت در این است که مردم حتی درباره وجود این شهابسنگ و حرکت آن به سوی خود، بیخبر باشند تا زندگی روزمره آنها، و در پی آن، بقای دولت دچار مشکل نشود.
ولی فیلم به بالا نگاه نکن، در زیربافت سیاسی، اجتماعی، و کمدی خود، کمدی بزرگتری را پنهان کرده است. به بالا نگاه نکن، کمدی بازگشت انسان به خود غریزی و حیوانیاش در هنگام درماندگی در برابر خطر است. همه گونههای جامعه، با درماندن از حل مشکل برخورد شهابسنگ به زمین، وقتی خود را در انتهای خط، تنها میبینند و هیچ منجی مطمئنی برای رهایی از این خطر آخرالزمانی نمییابند، به دعا، نیایش، و دیگر راههای التیام روانی روی میآورند. این موضوع، تأکیدی بر ناتوانی انسانی است که با همه پیشرفتهای علمیاش، و مغرور به همه دستاوردهای روزافزونش، همچنان در برابر طبیعت قدرتمندتر از خود زانو میزند و برای رهایی از نابودی، از خدا طلب کمک میکند. انسانی که در اندیشهها و زبانهای گوناگون، خود را مالک مطلق زمین و فضا میپندارد و وجود هر نیروی برتر از خود را منکر میشود. در بخش پایانی فیلم، همه دور میز نشستهاند و منتظر لحظه برخورد هستند و چون راه دیگری برای آرامشبخشی به خود ندارند، به دعاکردن فکر میکنند در حالی که هیچ یک از آن آدمهای تحصیلکرده، دعاکردن نمیدانند، و در این جمع، تنها پسری که دزدی میکند و در خیابانها میخوابد، دعاکردن میداند، و او برای همه این جمع فرهیخته دعا میخواند. به بالا نگاه نکن، تلنگری جدی در مایه کمدی، به اومانیسم افسارگسیخته انسان امروز است.
پایان خبر/