الهام صمدی
جنایت بیدقت چهارمین فیلم بلند شهرام مکری از مهمترین آثار سینمایی بود که طی ماه های گذشته اکران شد. فیلمی که از درهم تنیده شدن سه داستان شکل گرفته است. چهار مرد در گذشته که قصد دارند سینمایی را آتش بزنند و مختصات زمانی و نام فیلم و نام شخصیتها گواه آن است که مقصود، داستان آتش زدن سالن سینمای رکس آبادان است. داستان دوم در زمان حال و در سالن و محوطه خانه سینما رخ میدهد، فیلمی به نام جنایت بی دقت که قرار است اکران شود، اکران فیلم با کاستیها و ایراداتی در شکل اجرا مواجه است که شبیه مستندات فاجعه سینما رکس آبادان است و در انتهای فیلم چهارنفری که در گذشته قصد داشتند سینما رکس را آتش بزنند به زمان حال میآیند تا اتفاقی که در گذشته رخ داده است را در این زمان رقم بزنند. داستان سوم، خود فیلم جنایت بی دقت است که در داستان دوم به روی پرده میرود. در این فیلم سه نظامی به دو دختر میرسند که در حال تدارک برنامهِ اکران فیلم گوزنها برای دوستانشان هستند آنهم در سالروز آتش گرفتن سینما رکس. سه داستان مجزا که در کنارهم، معنای واحدی را برای مخاطب تداعی میکنند. فرمی منحصر به فرد که در سینمای ما کمتر به آن پرداخته شده است و از نظر سبک بیشتر به سینمای تارانتینو نزدیک است.
جنایت بیدقت فیلمیاست پر از اشاره به مستندات تاریخی و از الگوهای سینمایی بسیاری به صورت کلی و جزیی در ساخت آن استفاده شده است و برای هر سکانس کارگردان از مجموعه الهاماتی بهره جسته است. گاهی این الهامات خلاقانه و ابداعی هستند و گاه اقتباسی، ولی به صورت یک پیکان واحد برای رساندن مقصود از آنها استفاده شده است. ارجاعات تاریخی از یک طرف و نقبهای داستانی از سوی دیگر، بیننده جدی سینما را بر آن میدارد که بارها به تماشای این فیلم بنشیند تا بتواند به تمام آنچه که کارگردان کوشیده است در فیلم خود تصویر کند، دست یابد. این که شهرام مکری در خواسته خود چقدر موفق بوده است مسالهای است که باید مورد تحلیل قرار بگیرد. منطبق کردن محتوای فیلم بر فرم در فیلمی از این دست بیشک مساله ساده ای نیست و در نقد چگونگی آن نباید بصورت صفر و یک نگاه کرد. فیلم در جشنواره ونیز جایزه بهترین فیلمنامه از نظر منتقدان را به خود اختصاص داد که جایزه درخوری است اما در عین حال برخی از منتقدان دیگر نیز به ارتباطهای ناقص فرم و محتوا در این فیلم اعتقاد داشتهاند که نشان دهنده یکدست نبودن نظر منتقدان است، چرایی این مساله برای جریان فیلمسازی کارگردان جوان فیلم باید مهم تلقی شود.
چرایی خلق این جهان انتزاعی بی شک اهمیتش از اصل خلق چنین قصه ای مهمتر است، وقتی به داستان زمان حال باز میگردیم با سلسله ارجاعات و اشاراتی مواجه میشویم که گاه به صورت مستحکم و گاه به صورت گذرا هر یک در سوق دادن ذهن بیننده به مقصود فیلم دارای اهمیت هستند. این سلسله ارجاعات و اشارات از ابتدای فیلم تا انتهای فیلم در بخشهایی که مربوط به خط داستان دوم است دیده میشود. رییس سالن خانه سینما که همنام رییس سینما رکس آبادان است (علی نادری) به فاصله بین صندلیها معترض است. در اعتراض او دلایل شفاهی غیرحرفهای وجود دارد که علت آن با شرایطی که در آن قرار دارد، مستدل میشود. اهمال ناخواسته عوامل اجرایی در تعمیر و رفع مشکل دستگیره درهای خروجی سالن خانه سینما و چند مورد دیگر همه با وجود این که در زمان حال میگذرند اما منطبق با مستندات مربوط به آتشسوزی سینما رکس هستند. مدل لباس پوشیدن رییس سالن نیز شبیه مدهای مردانه دهه پنجاه است که نشان میدهد او امتداد دست نخورده تفکر گذشته است. تلنگری گزنده که نمیتوان بی تامل از کنار آن گذشت. در خط داستانی دوم پوسترهای دیوار، گفتوگوهای میان علاقهمندان به سینما که در محوطه با هم صحبت میکنند. دختر گرافیستی که قصد دارد پوسترهای طراحی شدهاش را به دیوار بچسباند، همگی در دل ماجرایی قرار میگیرند که ما را با تصاویری پر از جزییات فراوان مواجه میکند و به احتمال زیاد بسیاری از بینندگان ممکن است همه ارجاعات و اشارات فیلم را دریافت نکنند. این مساله در فیلم تاثیراتی مثبت و منفی گذاشته است، گاهی ایجاز صورت گرفته و سرعت و حجم اطلاعات آنچنان زیاد است که بیننده دچار سردرگمی و کسالت ناشی از آن میشود. این یعنی در بخشهایی از فیلم محتوا مناسب فرم نبوده است. علت این مساله در چیست. بخش مهمی از آن ریشه در همسان نبودن سطح این اشارات و ارجاعات دارد. بعضی از این ابژهها آنچنان که باید در شکلگیری و یا جریان بخشیدن به داستان اصلی تاثیرگذار نیستند. درگیر کردن ذهن بیننده با آنها هرچند هدفمند بوده است اما بهره آن از زیانی که منتج به سردرگم شدن ذهن بیننده میشود، کمتر است. به همین دلیل فیلم در پرداخت داستانی خود دارای نوسان است. شروع بسیار خوبی دارد و انتهای فوق العادهای اما در میانه در چنیدن بخش دچار دست اندازهای داستانی میگردد که نبود آنها میتواند در نسخهای کوتاهتر به فیلمی موجزتر منجر شود. بطور مثال بخشهایی که مادری با بازی خانم کامران را در ماشین میبینیم، یک جریان داستانی شکل میگیرد که درروند داستان اصلی آنچنان کمرنگ است که به نظر میرسد نبود آن بهتر باشد. در سکانسهای مرتبط با افراد تدارکاتچی خانه سینما، این شخصیتها در بخشهایی، حضور داستانی مهمیدارند اما در بخشهایی دیگر، تنها وسیله ای بوده اند تا کارگردان از تکنیک پیشین خود یعنی روایت مدور و بدون کات یک قصه استفاده کند آنهم در پیوستگی نچندان موثر که در بخشهای دیگر فیلم با آن مواجه هستیم. بخشی از فیلم نیز اکران فیلم جنایت بی دقت است بر پرده سالن خانه سینما. بیننده، تماشگر فیلم جنایت بیدقت است که در آن عدهای در سینما تماشگر فیلمی با همین نام هستند.