الهام صمدی
شصت سال پیش فیلم «لورنس عربستان» شاهکار دیوید لین و یکی از شاخصترین حماسههای سینمایی بر روی پردهی عظیم ٧٠ میلیمتری سینماها رفت. ماجرای ساختن این فیلم را محقق سینمایی انگلیسی کوین براونلو در کتاب "دیوید لین" شرح داده است و این خلاصهای از آن است.
سال ١٩٥٥ نمایشنامه نویس انگلیسی ترنس رتیگان سه سال صرف نوشتن فیلمنامه ای بر اساس زندگی توماس ادوارد لورنس، معروف به لورنس عربستان کرد و قرار شد که آنتونی اسکویت، که پدرش زمانی نخست وزیر بریتانیا بود، آن را کارگردانی کند و درگ بوگارد نقش لورنس را بازی کند. گروه فیلمسازی برای انتخاب لوکیشن ها به عراق رفتند و تا برگشتند کودتای نظامی در عراق شد و این پروژه بهم خورد. پس از آن، سم اسپیگل تهیه کنندۀ امریکایی وارد کار شد. سم اسپیگل تهیه کنندگی فیلم را سال ١٩٣٣ با فیلم فرانسوی "کوسه های نفت" شروع کرد و آخرین فیلمش در سال ١٩٨٣ "خیانت" باشرکت بن کینگزلی و جرمی آیرونز یود. از جمله فیلم های دیگری که او تهیه کنندۀ آن بود، می شود از "ملکۀ آفریقایی، ١٩٥١"، "در بارانداز، ١٩٥٤"، "پلی بر رودخانۀ کوای، ١٩٥٧"، "ناگهان تابستان گذشته، ١٩٥٩" و "شب ژنرالها، ١٩٦٧" نام برد.
اولین وظیفۀ اسپیگل این بود که امتیاز اقتباس از کتاب "هفت ستون فرزانگی" اثر لورنس را خریداری کند. امتیازکتاب به برادر لورنس، که پرفسوری در دانشگاه آکسفورد بود، تعلق داشت. اسپیگل از مایکل ویلسون، یکی از فیلمنامه نویس های "پلی بر رودخانۀ کوای" خواست تا پیش نویسی از کتاب لورنس بنویسد و آن را به برادر لورنس برای مطالعه اش داد. پرفسور لورنس آنرا پسندید و از اسپیگل پرسید که برای حق امتیاز چه رقمی در فکرش است؟ اسپیگل که حاضر بود تا صدهزار پوند برای امتیاز بپردازد با رقم ٢٢,٥٠٠ پوند شروع کرد و پرفسور بدون چانه زدن آنرا قبول کرد!
در آن زمان دیوید لین در هندوستان برای ساختن فیلمی دربارۀ زندگی گاندی آماده می شد. قرار بود که سم اسپیگل تهیه کنندۀ فیلم گاندی باشد. در هندوستان لین با ایندیرا گاندی و نهرو چندین بار ملاقات کرده بود و رضایت آنها را برای ساختن فیلم گاندی جلب کرده بود. نقش گاندی را قرار بود الک گینس بازی کند. در هند دیوید لین عاشق یک زن هندی به نام لیلا ماتکار شد و لیلا شوهر و دو فرزندش را رها کرد تا همسر چهارم دیوید لین شود. لین هفت بار ازدواج کرد که هفتمین ازدواج او چهار ماه قبل از مرگش بود. ازدواج او با لیلا که ١٨ سال دوام آورد، با دوام ترین ازدواجش بود.
فیلمنامۀ گاندی را امریک پرسبرگر نوشت ولی لین از آن راضی نبود و توجه اش جذب پروژۀ لورنس شده بود.به گفتۀ الک گینس، "برای دو سال هر پیشنهادی از سینما یا تئاتر به من می شد اول با دیوید تماس می گرفتم تا مطمئن شوم که با پروژۀ گاندی مصادف نخواهد شد. او برای من صدها عکس و مطلب دربارۀ گاندی فرستاد و صفحه هایی از نطق های گاندی را داد تا گوش کنم. ولی یک روز در لندن از بغلم رد شد و نایستاد که سلام کند. من ساعتی بعد از آن به کتاب فروشی مورد علاقه ام در لندن رفتم و صاحب آن گفت که همین الان دوستانت دیوید لین و سم اسپیگل اینجا بودند. وقتی پرسیدم چی خریدند؟ گفت هر کتابی که دربارۀ لورنس عربستان داشتم خریدند. دو سه روز بعد از آن در روزنامه ها خواندم که قرار است فیلم لورنس عربستان را بسازند."
دیوید لین عاشق صحرا شد. "از آنچه در کودکی در فیلم ها دیده بودم به مراتب زیباتر بود، صحرا شگقت انگیز است. صخره ها به سرخی گل سرخ هستند. سراب ها بسیار قوی هستند و غیرممکن است که از دور اشیاء و اشخاص را تشخیص داد. به این فکر بودم که آیا می توانم کاری کنم که تماشاگران هم مانند من شگفت زدۀ صحرا شوند؟"
مارلون براندو از شرکت در لورنس عربستان انصراف داد و ترجیح داد که در "شورش در کشتی بانتی" بازی کند. انتخاب بعدی آلبرت فینی بود. ماه اوت ١٩٦٠ دیوید لین و فیلمبردار صاحب نام، جفری آنزورث که بعد ها مدیر فیلمبرداری ٢٠٠١ ادیسۀ فضایی شد و برای فیلم های "تس" و "کاباره" اسکار گرفت، چهار روز را صرف گرفتن تست از آلبرت فینی در لباس لورنس عربستان کردند. فیلم این تست ها در آرشیو ملی فیلم بریتانیا موجود است و بیشتر از هر فیلم دیگری در این آرشیو متقاضی دیدن دارد. دیوید لین به سم اسپیگل گزارش داد که تست ها بد نبودند و با تلاش و زحمت می تواند آلبرت فینی را تبدیل به لورنس کند. ماه سپتامبر اسپیگل به لین خبر داد که فینی از بازی در فیلم منصرف شده است. دیوید لین تعریف کرده که وقتی از فینی دلیل انصرافش را پرسیدم، فینی گفت "برای اینکه فکر کردم که این فیلم از من یک ستاره بسازد و من نمی خواهم که ستاره بشوم به خاطر این که از تاثیری که این شهرت روی من بگذارد هراس دارم."
به گفتۀ دیوید لین، "ما هیچکس را برای نقش اصلی نداشتیم. من روزها اوقاتم را در سینماهای لندن می گذراندم. یک روز فیلمی دیدم به نام "روزی که از بانک انگلستان سرقت کردند" که در آن پیتر اوتول نقش یک افسر انگلیسی را داشت. فکر کردم که صورت جذابی داشت و بازی کردن را بلد بود و می توانم او را به لورنس عربستان تبدیل کنم." وقتی که لین دربارۀ کشف تازه اش به اسپیگل گفت، او پاسخ داد، "دارم بهت میگم، بدرد نمی خوره." ولی لین اصرار به تست کردن اوتول کرد. در همان استودیویی که آلبرت فینی را تست کرده بودند، یک روز صرف تست کردن اوتول کردند و لین به اسپیگل گفت که از تست ها راضی است و اسپیگل هم موافقت کرد که از آنچه انتظار داشت بهتر است.
برای نقش اودا که آنتونی کویین بازی کرد، اول لارنس الیویر در نظر گرفته شده بود. به الک گینس هم نقش ملک فیصل داده شد. یکی از بزرگ ترین چالش ها پیدا کردن هنرپیشۀ مناسب برای نقش علی بود. اولین انتخاب دیوید لین هنرپیشۀ آلمانی هورست بوخهولز بود که به تازگی در "هفت دلاور" نقش یک مکزیکی را بازی کرده بود. ولی او با بیلی وایلدر برای بازی در فیلم "یک دو سه" قرارداد بسته بود.اسپیگل این نقش را به آلن دلون پیشنهاد کرد ولی او هم درگیر بازی در یک نمایشنامه بود. سرانجام اسپیگل با بازیگر دیگر فرانسوی موریس رونه، که با آلن دلون در فیلم "زیر آفتاب سوزان" همبازی بود قرارداد بست. دیوید لین دربارۀ موریس رونه گفته است، "از همان لحظه که او را دیدم می دانستم که برای این نقش مناسب نیست. چشم هایش آبی بود و وقتی لباس عربی به تنش کردم مانند مردان زن پوش شده بود. به اسپیگل پیغام فرستادم که نمی توانم از رونه استفاده کنم. حتی نمی تواند مانند یک عرب راه برود." رونه از گذاشتن لنز های کنتاکت قهوه ای نیز انصراف داد چون باد شن را به چشمانش می زد و لنزها آزارش می دادند. مشکل دیگر لحجۀ غلیظ فرانسوی او بود. لین به اسپیگل گفت که یک هنرپیشۀ عرب واقعی می خواهد که انگلیسی بلد باشد. اسپیگل به قاهره رفت و عکس های بیست هنرپیشۀ مصری را برای دیوید لین آورد. لین گفته است، "از میان عکس ها چشمم به عمر شریف افتاد و صورتش مرا جذب کرد. اسپیگل گفت که او زمانی از محبوب ترین هنرپیشه های مصری بوده ولی مدتی است که از چشم افتاده است.من گفتم که او جذابیت خاصی دارد و می خواهم او را تست کنم."
عمر شریف به یاد دارد: "سم اسپیگل مرا فرستاد به اردن تا برای یک نقش کوچک تست شوم. نقشی که هنوز ننوشته بودند. پیش خودم فکر کردم، نقش کوچک؟ هنوز نوشته نشده؟ و احتیاج به تست دارند؟ عجب آدمهای با دقتی هستند. برای خاطر همین است که ما در مصر فیلم خوب نمی سازیم! فکر نمی کردم که ارزشش را داشته باشد. من در مصر یک ستاره بودم. ولی واقعآ به این خاطر رفتم که دیوید لین را ملاقات کنم." در اردن دیوید لین عمر شریف را با گریم های مختلف، اول با ریش و بعد با سبیل تست کرد. بعد او را به پیتر اوتول معرفی کرد. عمر شریف قبلآ در جشنوارۀ فیلم کن با موریس رونه آشنا شده بود. دیوید لین از تست ها خیلی راضی بود و به اسپیگل پیغام فرستاد که شریف را برای نقش علی می خواهد. شریف به لندن پرواز کرد و اسپیگل از او خواست تا را که "قرارداد استاندارد برای تازه کارها" را امضا کند. این یک قرارداد برای هفت فیلم به مبلغ پانزده هزار دلار بود!
اسپیگل بعد از آن عذر موریس رونه را خواست. "این وظیفۀ بسیار ناخوشایندی برایم بود که به یک هنرپیشۀ عالی فرانسوی بگویم که به او احتیاج نداریم. کمپانی کلمبیا هم کمکم کرد با پیشنهاد دو فیلم فرانسوی به رونه در عوض برداشتنش از این فیلم. دستمزد پنجاه هزار دلاری که در قراردادش با ما بسته بود را هم به طور کامل به او پرداخت کردیم."
دیوید لین برای نوشتن فیلمنامه رابرت بولت را می خواست ولی اسپیگل نمایشنامه نویس جوانی به نام آلن بورلی کراس را استخدام کرده بود. لین کار کراس را اصلآ قبول نداشت. در این میان اسپیگل با کشتی تفریحی اش به اردن آمد و در آن برای لیلا، همسر دیوید لین جشن تولد گرفتند. اسپیگل به لین گفت، "ما نمی توانیم به ساختن این فیلم ادامه دهیم و من باید از پول سرمایه گذاران محافظت کنم. تو فیلمنامه نویس را نپسندیدی و ما قرار است که فیلمبرداری را شروع کنیم و هنوز فیلمنامه نداریم. پس باید ساختن فیلم را کنسل کنیم." لین به اسپیگل پاسخ داد، "ببین، من در آغاز ساختن "پلی به رودخانه کوای" تا خرخره در قرض بودم. بعد از موفقیت فیلم من یک ملیون دلار در بانک داشتم و تو سه ملیون داشتی. پس از اتمام لورنس امیدوارم که من سه ملیون داشته باشم و تو احتمالآ نه ملیون خواهی داشت. پس بیا این بچه بازی ها را کنار بگذاریم و فیلم را بسازیم." رابرت بولت برای نوشتن فیلمنامه و فردی یانگ برای فیلمبرداری به گروه پیوستند.
ملک حسین از هیچ کمکی به سازندگان لورنس دریغ نکرد. او مرتب به گروه تهیۀ فیلم سر می زد و اگر چیزی احتیاج داشتند فورآ برایشان فراهم می کرد، از وسائل نقلیه و راهنما برای صحرانوردی تا سربازان برای سیاهی لشکر. در این رفت و آمد ها او عاشق یکی از سکرتر های انگلیسی به نام تونی گاردنر شد که در دفتر سم اسپیگل کار می کرد. با وجود مخالفت های دینی و سیاسی، ملک حسین و تونی گاردنر با هم ازدواج کردند. این ازدواج یازده سال دوام آورد. تونی گاردنر، که پس از ازدواج نامش را به مونا الحسین تغییر داد، مادر ملک عبدالله، پادشاه کنونی اردن است.
فیلمبرداری لورنس عربستان روز ١٥ مه ١٩٦١ آغاز شد. اولین صحنه ای که فیلم گرفتند از دو نفر بود که سوار بر شتر در صحرا می رفتند. فیلمبرداری این صحنۀ ساده به دویست نفر احتیاج داشت. تمام وسائل فیلمبرداری، شترها و سوارکاران را باید با چیزی مانند تله اسکی به بالای تپه شنی در صحرا حمل می کردند. فیلم برداری صحنه هایی که لورنس و تفاس (هنرپیشۀ پاکستانی، ضیا محدالدین) از صحرا عبور می کنند یک ماه طول کشید.
با اینکه دیوید لین به بداهه پردازی علاقه ای نداشت، نمی خواست که خودش را به آنچه در فیلمنامه هست محدود کند. وقتی که لورنس طبق فیلمنامه برای اولین بار لباس عربی را به تن می کند، دیوید لین به پیتر اوتول گفت، "این صحنه چیزی کم دارد. فکر می کنی که یک مرد جوان و تنها در صحرا که این جامۀ زیبای عربی را به او داده بودند، چکار می کرد؟ هرکاری که به فکرت می رسد، انجام بده." اوتول به این فکر رسید که لورنس مایل خواهد بود که ببیند با این لباس چه شکلی شده است. چون آینه نداشت، خنجرش را کشید و در تیغه آن خودش را نگاه کرد. این یکی از صحنه های مشهور فیلم شد.
پس از ١١٧ روز فیلمبرداری، اسپیگل تصمیم گرفت که گروه فیلمسازان را به اسپانیا منتقل کند. دلیل اصلی این کار ترس او از ناامنی در اردن بود. در یکی از سفرهای اسپیگل به اردن، وزیر خارجۀ اردن به وسیلۀ انفجار یک بمب کشته شده بود. ولی اسپیگل دل این را نداشت که به لین خبر ترک کردن اردن را بگوید. دیوید لین عاشق اردن و صحراهایش شده بود و مشتاق این بود که پس از اتمام بخش فیلم در عقبه به پترا بروند. وقتی که لین فهمید، نامه ای بسیار طولانی به اسپیگل نوشت. در قسمت هایی از این نامه نوشته بود، "اردویی که به نظر می آید سالها خانۀ من بوده را دارند بر می چینند و همۀ گروه مشغول خداحافظی هستند. امروز برای من روز غمگینی است به خاطر اینکه من تمام وجودم را در این کار مخاطره آمیزی که با هم شروع کردیم گذاشته ام و حالا هیچ نمی دانم که نقشه ات برای آینده مان چیست. شنیده ام که وسائل را دارند به اسپانیا می فرستند. ولی یک کلمه هم از تو نشنیده ام. این توطئۀ سکوت مانند کارکردن در یک پروژۀ بسیار مخفی اتمی است که در آن تنها تو نقشۀ اصلی را می دانی!
نخستین نمایش لورنس عربستان دسامبر ١٩٦٢ در حضور ملکۀ انگلیس بود. عکس العمل ها هم از تماشاگران و هم منتقدان بسیار مثبت بود. فرد زینه مان، کارگردان سرشناس گفت، "من پس از تماشای فیلم بهت زده بودم. شعلۀ کبریت و طلوع در صحرا، و ظاهر شدن عمر شریف از درون سراب، احساس کوچک بودن نسبت به دیوید داشتم چون کاری که او کرده بود فراتر از توانایی من یود." بیلی وایلدر، ویلیام وایلر، کینگ ویدور از جمله کارگردان هایی بودند که شخصآ نزد دیوید لین رفتند تا به او تبریک بگویند. استقبال فیلم در امریکا حتی خیلی بیشتر از بریتانیا بود. پس از استقبال تماشاگران سهام کمپانی کلمبیا، صاحب فیلم، از ١٤ دلار به ٢٥ دلار افزایش یافت. در مراسم اسکار لورنس عربستان برندۀ هفت جایزۀ اسکار شد: بهترین فیلم، کارگردان، فیلمبرداری، طراحی صحنه، صدابرداری، تدوین و موسیقی. پیتر اوتول، عمر شریف و رابرت بولت که نامزد اسکار شده بودند، دست خالی ماندند. این تنها نامزدی اسکار عمر شریف یود ولی پیتر اوتول هشت بار نامزد اسکار شد و هشت بار دست خالی سالن را ترک کرد. سال ٢٠٠٣ یک اسکار افتخاری به او اهدا شد. دیوید لین دیگر با سم اسپیگل کار نکرد.