ماه منیر حیدر پور
مانند بسیاری تئوری ها که دوستان همه فن حریف و همیشه در صحنه از خود بروز می دهیم. هزار ماشالله ما کم متخصص در این کشور نداریم و گواه آن دقایقی نشستن در تاکسی است و درافتادن حرف و بحث جدی در حوزه های تخصصی با سرفصلهای جامعالاطراف که اغلب آن را تجربه هم کرده ایم. متخصص و همه فن حریف. چونانکه قبل از سر رسیدن افسر راهنمایی رانندگی در تصادفات رانندگی شهری، مقصر مشخص و هزینه و خسارات برآورد و بهترین پیشنهاد ممکن ارائه، بازنگری و تایید می شود. در حوزه سیاست و ورزش که گفتن ندارد؛ و از جمله هنر و مخصوصا یکی از بخش های جذاب آن یعنی سینما. که قصه سر همین سینماست.
جای دوری نمی رون. صحبت روز ملی سینما است و با این مقدمه رخدادی را یادآوری میکنم که مخاطبان جدی مجله فیلم به احتمال زیاد با آن مواجه شدهاند. جایی در این مجله کسی از سینمای ملی و آمال و آرزوی اهالی سینما برای میل به این روز، سخن گفته بود و بر ضرورت ایجاد سینمای ملی تاکید کرده بود. اگر چه در استدلال های نگارنده سعی بر نشان دادن ماهیت خیرخواهی وی برای سینمای ایران هویدا بود، اما چیزی که در نهایت از خواندن آن دستگیرمان میشد، آرزوی نگارنده بر ایجاد چیزی شبیه صدا و سیما برای سینمای کشور بود. به تجربه، همین جا حدس میزنیم، در چینش دلایل برای تقویت استدلال و در رهگذر رهیافت به برهان خود، از غول هالیوود سخن به میان می آورد و با معرفی هالیوود به عنوان نماد سینمای ملی ایالات متحده با آن تاثیرگذاری و قدرت بینظیر و منحصربفردی که دارد، سعی میکرد جای خالی چنین سینمایی را با حسرت و گلایه از دولت نشان دهد تا از این طریق توانسته باشد بر ضرورت وجود چونان هالیوودی برای ایران، متناسب با فضای ایران تاکیدی جانانه کند. البته مخاطب مد نظر وی چه کسی بوده الله اعلم اما در همین مجله مدتی بعد دوست عزیزی که هم نظرتریم، از درِ انتقاد به این نگاه غیرکارشناسانه و غلط (به رسم ادب با مسامحه و تساهل )برآمده بود که یعنی چه سینمای ملی و تشویق بر ایجاد یک صدا و سیما برای سینما؟ ( همین جا اشاره کنم، این نگرانی به جاست؛ چرا که عدهای از مسئولال عزیز مترصد پیشنهادات کاربردی و سازنده هستند!)
بله به راستی سینمای ملی یعنی چه و چه زمانی و در چه شرایطی تجلی مییابد؟ اینکه سینمای ایران به لحاظ رونق در چرخه اقتصادی و داشتن جایگاه رفیع در دنیا و مهمتر از همه دیدگاه مرتفع عمومِ تماشاگران و توفیق متولیان در ارتقای سطح نگاه عامه و به حداقل رسیدن نظارت استصوابی و به دنبال آن کاهش خودسانسوری فیلمنامه نویس و کارگردان، موفق باشد را نمود ملی شدن سینما میدانیم یا ایجاد یک فضای ایزوله برای ساخت یک سینما منطبق بر سلیقه را معادل سینمای ملی می توان یافت.
زخمی را که عمری سینمای ایران از آن رنج میبرد، شکافتن و نمک به ژرفای آن پاشیدن را نمیتوان با آب و تاب و لعاب کشیدن در میان اهل نظر و تفکر، به عنوان پیشنهاد جزئی هم مطرح کرد، چه رسد به اینکه آن را هدف نامیدن و سعی در معرفی آن به عنوان مطالبه اغلب سینمادوستان.
عمدتا سینما با واقعیت زندگی مردم تفاوت و در مواردی تناقض دارد. حذف و سانسور مانعی بر این طلسم است و این نخستین خان ماجرای ملی شدن سینما است. دیگر خان ها بماند تا رستم استراحت کند.
ضمنا روز ملی سینما که عبارت معقول تری هم هست، جدا از اینکه با هیچ رخدادی که در طول تاریخ در روز ۲۱ شهریور رخ داده باشد، کوچکترین قرابتی ندارد، میتواند دلیلی برای بستن میثاقی میان اهل سینما و دوستداران آن باشد. روزی برای دلجویی از پیشکسوتان. پیگیری فعالان پیشین سینما که غایبین امروز هستند و اطلاع از وضعیت زندگی آنها و دستگیری از آنهایی که نیازمند هستند به تنهایی برای نتیجه دار بودن یک مناسبت کافیست.
پایان خبر /
آخرین ویرایش در 30/05/1401