ماه منیر حیدرپور
به گزارش صنعت نما، مادران موازی به ترسهای محبوس در مشکلات مادران مجرد در اسپانیای امروز نیز میپردازد. درواقع، این فیلم، نمونهای از سرکوب است؛ هم سرکوب شخصی و هم سرکوب دولتی. جانیس قصد دارد فرزندش را تنهایی بزرگ کند؛ همان کاری که مادر و مادربزرگش پیشتر انجام دادند. او عجله دارد تا حقیقت را در مورد آزمایش دی-ان-ای فرزندش بداند اما وقتی به حقیقت دست مییابد، تلاش میکند پنهانش کند و آن را از بین ببرد. گرچه جانیس مهربان است و قادر به ظلم کردن نیست اما به فرهنگ انکار پناه میبرد و تنها زمانی حقیقت را میگوید که وجدانش به درد آمده است. با نقش پنهلوپه کروز در این فیلم ممکن است دچار دژاوو شویم. او، در فیلم "جسم زنده" (1997) به کارگردانی آلمودووار، نقش مادری جوان را بازی کرد که در اتوبوس زایمان میکند و دوستش ناچار میشود با دندانهایش بند ناف او را قطع کند. کروز در آن فیلم کاراکتری ناتوان بود اما جانیس، به نظر میرسد، همه چیز را تحت کنترل دارد و سیسیلیا را به تنهایی بزرگ خواهد کرد. در صحنه پایانی فیلم، مردم روستای جانیس را میبینیم که بر بالای محل نبش قبور ایستاده اند و بیشترشان زن هستند بدون اینکه به آرتورو، تنها مرد میانشان، بی احترامی شود. شاید آلمودووار میخواهد بگوید که عدالتخواهی، به حق، کارِ زنان است. به همین دلیل، فیلم با سیسیلیا که اکنون دختر کوچکی ایستاده بالای قبر است به پایان میرسد. داستان با ورود سیسیلیا به زندگی شروع میشود و با نگاه کردن او به اسکلت مردگان پایان مییابد. از طرفی، شاید ارتباط بُعد سیاسی فیلم (قتل تاریخی خانوادههای غیر نظامیان و جنایات رژیم فرانکو) با مادران موازی در این باشد که میخواهد بگوید آن نیروی حیات و زندگی که از نسلهای پیش به ما رسیده و درون ما وجود دارد همان انگیزهای است که باعث تلاش ما برای حفظ خانواده میشود. درواقع، نوزادان حامل ژنهای گذشتگان و درگذشتگان اند. در هر حال، فیلم به ما میگوید که تنها با روبهرو شدن و مقابله با جنایت است که شهروندان متزلزل امروز اسپانیا میتوانند اوضاع را درست کنند و به پیش بروند.
موسیقی غمانگیز و زیبای فیلم اثر آلبرتو ایگلسیاس است. آلمودووار معمولا اهل استفاده از موسیقی پاپ در فیلمهایش نیست. بنابراین استفاده از نسخه "تابستان" اثر جانیس جاپلین شاید به این دلیل بوده که از طریق آن به ارزشهای خانوادگی در دهه 1960 اشاره شود؛ ارزشهایی که امروزه رنگ جدیدی گرفته و به نوعی هرج و مرج تبدیل شده است. رنگ قرمز پر جنب و جوش در همه جای فیلم به چشم میخورد (از ژاکت کشباف پشمی گرفته تا کیف دوربین تا کالسکه و غیره) و ظاهری شیک و دراماتیک به آن داده است. به نظر میآید این رنگ که در فیلمهای دیگر آلمودووار نیز وجود دارد چیزی شبیه علامت تجاری این کارگردان باشد. رنگهای شاد و درخشانی که در طراحی تولید و فیلمبرداری فیلم به کار رفته است باعث میشود همواره حسی از امید در فضای فیلم جاری باشد.
مادران موازی، رویهمرفته، فیلمی است سرشار از مهر، درباره زندگی و مرگ. قصیدهای است نادر برای مادرانی که اول زن اند سپس مادر. مردان در این فیلم در سایه قرار دارند. از نظر احساسی اما چندان فیلم جذاب و رضایتبخشی نیست. فیلمی است که به راحتی از یاد میرود و پس از صحنه پایانی قلاب عاطفیاش با مخاطب را حفظ نمیکند. اما ترکیب نسبتا خوبی است از دو داستان؛ داستانی مادرانه و داستانی تاریخی و سیاسی از اسپانیا. هشتمین همکاری مشترک پدرو آلمودووار و پنهلوپه کروز در ربع قرن گذشته است که قویتر از آثار پیشین آنها از آب درآمده؛ یک ملودرام که به لطف بازیهای خوب و تعامل خوبِ دو ستاره بسیار متفاوتِ آن، حسی واقعی را ایجاد میکند. به نظر میرسد این بهترین فیلم آلمودووار، یا دستکم متفاوتترین فیلم او از لحاظ لحن، پس از فیلم "همه چیز درباره مادرم" (1999)، باشد.
پایان خبر /